الهی
الهي،به حرمت آن نام كه تو خواني و به حرمت آن صفت كه تو چناني،درياب كه مي تواني.
الهي،عمر خود به باد كردم بر تن خود بيداد كردم،گفتي و فرمان نكردم،درماندم و درمان نكردم.
الهي،عاجز و سرگردانم،نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.
الهي،اگر تو مرا خواستي من آن خواستم كه تو خواستي.
الهي،به بهشت و حور چه نازم مرا ديده اي ده كه از هر نطر بهشتي سازم.
الهي،به لطف ما را دستگير و به كرم پاي دار.
الهي،حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.
مجموعه رسايل فارسي خواجه عبدا.. انصاري
+ نوشته شده در دوشنبه ۹ آبان ۱۳۹۰ ساعت توسط قربانی فر
|